TOOL

Fans  of  Iran

تاريخ هجري شمسي

 

.....................................

Lateralus (2001)

[01] The Grudge
[02] Eon Blue Apocalypse
[03] The Patient
[04] Mantra
[05] Schism
[06] Parabol
[07] Parabola
[08] Ticks and Leeches
[09] Lateralus
[10] Disposition
[11] Reflection
[12] Triad
[13] Faaip de Oiad
 
.....................................

سایر آلبوم ها

 

 

     Home > Translate > Lateralus

 

[01] - The Grudge
-----------------------

کینه را چون تاجی از بدبینی بر سر گذار
محاسبه کن چه چیزهایی رو تحمل می کنیم و چه چیز هایی رو تحمل نمی کنیم
امیدی به کنترل بر همه چیز نداشته باش
از بخشیدن تو نامه رسون قرمزپوش عاجزم

گوشه ای رو بگیر وگرنه همه چیز سقوط می کنه
توجیه ها رو تکذیب کن و تنهایی رو تا پایان بچسب
گوشه ای رو بگیر وگرنه همه چیز سقوط می کنه
ترس از اشتباه، حد نهایی مجازات

زحل طلوع خواهد کرد،یک یا ده را انتخاب کن،ثابت قدم باش وگرنه از پا می افتی

گوشه ای رو بگیر وگرنه همه چیز سقوط می کنه
توجیه ها رو تکذیب کن و تنهایی رو تا پایان بچسب

زحل طلوع خواهد کرد، دوباره تکرار می شود
زحل طلوع خواهد کرد، یک، ده، بیخبر از خسارات وارد شده

کینه را چون تاجی از بدبینی بر سر گذار
محاسبه کن چه چیزهایی رو تحمل می کنیم و چه چیز هایی رو تحمل نمی کنیم
امیدی به کنترل بر همه چیز نداشته باش
از بخشیدن تو نامه رسون قرمزپوش عاجزم

کینه رو چون تاجی بر سر گذار
نا امید از کنترل،ناتوان از بخشش،عمیق تر ته نشین
شرح دادن،محدود شدن،کنترل کردن و عمیق تر ته نشین شدن

زحل برگشته تا همه چیز رو نشونت بده
بهت اجازه بده انتخاب کنی بعد از این چه چیز هایی رو نمی خوای ببینی
تورو مثل سنگی پایین پرت کنه یا بالا ببرتت
مثل بچه ای معصوم و نورانی ولت کنه

زحا برگشته تا تورو مثل کودکی بالا ببره یا پرتت کنه پایین
تا انقدر ازت بکشه تا انتخاب کنی که ولش کنی

سنگ رو رها کن
بگذار اقیانوس بگیرتت و به محکمی مقدر و سردی تبدیلت کنه
سنگ رو رها کن
بگذار آب این کینه های قدیمی رو ببوسه و به طلا تبدیل کنه

 


[02] - Eon Blue Apocalypse
-----------------------------------

There are no words.

 


[03] - The Patient
------------------------

از یکنواختی فرار می کنم
تکان دهنده و هولناک
آیا این یک آزمون است؟باید باشد
وگرنه نمی توانم ادامه دهم
از دست دادن صبر از بس رفتن نیروی حیات
رفتار این دیوانه یکم قدیمیه
اما من همچنان استاده ام
خون خود را می دهم اما ایمانم را نگه می دارم
و همچنان ایستاده ام
تا پایان صبر می کنم
 تا پایان صبر کنیم
صبور باش
اگر پاداشی برای گرفتن وجود نداشت
و آغوش پر مهری منتظرم نبود
در این مسیر خسته کننده
تا حالا بریده بودم
اگر امید به درمان
آسیبو شکست پیش آمده در طول
ابن مسیر خسته کننده نبود
تا حالا بریده بودم
و من هنوز نبریدم ... من هنوز می تونم
صبدر باش
من باید این رو به خودم تلقین کنم
 تا پایان باید صبر کرد

 


[04] - Mantra
------------------

There are no words.


[05] - Schism
------------------

می دانم تکه ها مناسبند زیرا که کنار رفتنشان را تماشا کرده ام
آفت زده و سوخته، ذاتا متفاوت
قصد وصال با خلوص نیت، روح های دو عاشق را به حرکت در می آورد
وقتی که آزموده می شویم ارتباطمان از بین می رود
نوری که پشتیبان عشقمان بود اکنون فاصله ای بین ما به وجود آورده است
پس،ما نمی توانیم منتظر پایانی باشیم که ارتباط ما در آن از بین رفته
می دانم که تکه ها مناسبند چرا که فرو ریختنشان را دیده ام
بی گناه،کسی را نمی توان سرزنش کرد،نه اینکه نمی خواهم
به کسی اشاره کنم،دیگران را سرزنش کنم، تا واژگونی معبد را نظاره کنم
تا تکه هارا کنار هم برگردانم،ارتباط بینشان را بازیابم
شعری که از جنگ و جدال بین ما سروده می شود
و قابل تقدیر است
زیبایی را در ناسازگاری می یابد
زمانی بود که تکه ها مناسب بودند، اما دیدم که به گوشه ای پرت شدند
آفت زده و سوخته، فرونشانده با طمع مان
من محاسبه کردم و خطرات حدس دوممان را بشناسیم
محکوم به خرد شدنیم مگر آنکه رشد کنیم و ارتباطمان را نیرو بخشیم
سکوتی سرد در پی خشکاندن
هر گونه حس مهربانی است
بین عاشقان با ایمان،بین برادران با ایمان
 

 


[06] - Parabol
-------------------

بسیارصمیمی و خیلی گرم
این حالتی است که الان دارم
بغلت می کنم ای حقیقت موجود
این حالتی است که الان دارم
مبهوت و امیدوار
متعجب و دیوانه وار امیدوار
به سختی بیاد می آوریم که قبل از این لحظه ی مهم چه اتفاقی افتاد
انتخاب می کنیم که اینجا باشیم،صبر می کنیم،در درون نگه می داریم...
این جسم من رو نگه داشته و بیادم می آره که اینجا تنها نیستم
این جسم من رو مجبور می کنه که جاودانگی رو حس کنم
همه ی این رنجها خیالیه

 


[07] - Parabola
--------------------

به سختی بیاد می آوریم که قبل از این لحظه ی مهم چه اتفاقی افتاد
کی اومد یا چی شد
انتخاب می کنیم که الان اینجا باشیم، صبر می کنیم و در درون نگه می داریم
این حقیقت مقدس این تجربه مقدس
این جسم، این جسم من رو نگه داشته
یادم بیار که من در این جسم تنها نیستم
این جسم من رو نگه داشته، احساس جاودانگی
همه ی این رنجها خیالیه
زنده، من
تو این حقیقت مقدس، تو این تجربه مقدس
انتخاب می کنیم که اینجا باشیم ...
با این حکایت آشنا می چرخیم
می چرخانیم و دور هر تجربه ی جدیدی می تنیم

این رو مثل یه هدیه ی مقدس قبول کن
و شانس زنده بودن
و نفس کشیدن رو جشن بگیر
این جسم من رو نگه داشته، من نابودی خودم رو بیاد میارم
ای فرصت رو غنیمت بشمار، و یادت باشه که ما جاودانه ایم
همه ی این رنجها یه فریب بیش نیست

 


[08] - Ticks and Leeches
--------------------------------

بمک و بمک
تا جایی که می تونی بمک، تا جایی که می تونی بمک
صبر من رو مثل یه زالو تموم کن
پارازیت کوچولوی چاق
خونم رو کبود می کننین و ازم می گیرین، شما دزدای حرومزاده
شما خونم رو سردتر و تلخ تر کردین
دلسوزی ام رو کبود و سیاه می کنین
امیدوارم این چیزی باشه که دنبالشین
امیدوارم این چیزی باشه که تو مغزتونه
چون این تنها چیزیه که نصیبتون می شه
امیدوارم خفه شین، امیدوارم این خفتون کنه
هرچی می تونستم رو نگه داشتم، هرچی می تونستم رو نگه داشتم
هرچیزی که می تونین رو وردارین، هر چیز … رو که می تونین وردارین
هیچ چیز دیگه ورداشتنتون جا نمونده
زالوی کوچولو که خونم رو می مکی، زالوی کوچولو که خونم رو می مکی
امیدوارم این چیزی باشه که دنبالشین
امیدوارم این چیزی باشه که تو مغزتونه
چون این تنها چیزیه که نصیبتون می شه
امیدوارم خفه شین، امیدوارم این خفتون کنه
من رو خشک کنین
این چیزی بود که می خواستین
این چیزی بود که تو ذهنتون بود؟
چون این تنها چیزیه که نصیبتون می شه
امیدوارم خفه شین

 


[09] - Lateralus
---------------------

در نخستین مرحله ی رشدم همه چیز را سیاه و سفید می بینم
سپس سرخ و زرد پدیدار می شوند به سویم می آیند تا چشمانم را باز کنم
هم چنان که در پایین، همان قدر در بالا و ماوراء تصور می کنم
فراسوی مرزهای خرد کشیده شده ام
تلاش کن حجاب (تعصب) را برداری کنار رفتن آن را تماشا کن
فرا اندیشی و تحلیل زیاد
جسم را از ذهن مجزا می کند
بصیرتم را از دست می دهم
فرصت ها را از دست می دهم و باید
اراده ی خویش را تقویت کنم تا لحظه را حس کنم تا راهی به بیرون مرزها حس کنم
در نخستین مرحله ی رشدم همه چیز را سیاه وسفید می بینم
سپس سرخ و زرد تا به من نشان دهند که خیلی بیش ازاین هست
و به من ندا می دهد تا به این امکانات بیکران نگاه کنم
ارادهی مرا تقویت کن تا این لحظه را که مرا به گذر از مرز بر می انگیزد حس کنم
دستانم را باز می کنم تا هر پیشامدی را در آغوش بگیرم
دستانم را باز می کنم تا هرآنچه می آید را در آغوش گیرم
غریزه ی خود را با اشتیاق می پذیرم تا نظم را دریابم
تا اندازه ی وصالت را حس کنم
تا به خلوتی روم و اشک ریزم
تا وحی را لمس کنم،قدرت را درک کنم و زیبایی را شهادت دهم
تا در سرچشمه خود را غسل دهم
تا بر مارپیچ الوهیتمان بچرخم و همچنان انسان باشم
با پاهایم بر فراز زمین
خویش را در میان اصوات گم می کنم
و کاملا باز به درون جذبش می کنم
حرکتش را از میان پوستم حس می کنم
وسعت می یابم و دستانم را دراز می کنم
تلاش می کنم تا به سیر تصادفی یا هر آنچه مرا سردرگم خواهد کرد دست یابم
و از خواستمان پیروی می کنم و خود را به باد می سپارم
فقط ممکن است به جلیی بریم که هر گز کسی نبوده
ما مارپیچ را تا پایان خواهیم پیمود

 


[10] - Disposition
-----------------------

به من یاد آوری کن این را
چیزهایی را یاد آور باش
همه چیز را یاد آور باش
و ببین که هوا تغییر می کن

 


[11] - Reflection
----------------------

از روی کنجکاوی به پایان نزدیک شده ام،پایین
زیر حفره ی رقت انگیز از خود گذشتگی ام
شکست خورده،تصدیقش می کنم
و نزدیک تر می روم
شاید اینجا آرامش یابم
ممکن است در پوچی آرامش یابم
چه رقت بار
صدایم می کند ...
و در تاریک ترین لحظاتم، جنین گونه و اشک ریزان
ماه رازی را به من می گویید
رازدار من
که به کاملی و درخشندگی من است
این نور از من نیست
و یک میلیون انعکاس نور نادیده از من می گذرند
سرچشمه ی نور روشن و بی انتهاست
او به نا امیدان امید می بخشد
بی وجودش ما اقمار بی جان سرگردانیم
و وقتی سرم را بلند می کنم دیگه شکی ندارم
نمی خواهم در این پایین (زمین) اسیر خود پرستی باشم
باید خوشتنم را مصلوب کنم قبل از اینکه خیلی دیر شود
دعا می کنم که خدا بیرونم کشد
قبل از اینکه خرد شوم
پس من خویشم را قربانی می کنم قبل از اینکه خیلی دیر شود
تا این مکان منفی،کور و بدبین را پشت سر گذارم
و تو خواهی فهمید ما همه در یک فکریم
سزاوار هرآنچه تصور شدنی و تصور کردنی است
فقط بذار (اجازه بده) که خدا تو را لمس کند
و بگذار کلمات بیرون تراود بگذار بگذرند
امید و شعورمان شکوفا می شود
قبل از اینکه خرد شویم

 


[12] - Triad
---------------

There are no words.


[13] - Faaip de Oiad
-------------------------

-

 

 

 

 

 

 

Home | TOOL | Band | Media | Lyric | Translate | Contact US

                                                          Copyright © 2007 toolband.persiangig.com. All rights reserved.